یسنایسنا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

به نام هستي بخش هستي ما

بابا جون رفت اتاق عمل ،خدا پشت و پناهش

اي بابا امان از اين سالي كه گذشت ....پر از غم بود ولي خب شكر خدا كه گذشت . بعد از پيگيريهاي مداوم بابا جون و خاله ماندالا ، بالاخره باباجون بستري شدن براي عمل مري . خيلي نگران بوديم كه چي ميشه و چه خواهد شد بعد از عمل . ايا بابا خوب ميشه ؟برميگرده پيشمون دوباره ؟ بابا وقتي خواست بره بيمارستان تا بستري بشه با شما خداحافظي كردن و حسابي شما رو بوسيدن . دايي مازيار هم بعد از گذشت 15 سال به ايران اومد تا براي پرستاري از بابا جون دست تنها نباشيم و واقعا دستش درد نكنه كه كمك خيييييييييييلي بزرگي بود .بابا جون 7 ساعت تو اتاق عمل بودن و من و مامان جون تنهايي رفتيم فرودگاه براي پيشواز دايي مازيار . شرايط بسيار سختي بود . همش استر...
10 آذر 1392

شمال چقدر خوش گذشت

دختر گلم بالاخره بعد از يكماه خاله مژگان اينا رفتند و اين خيلي براي ما سخت بود مخصوصا شما كه حسابي باشون مشغول بودي . ولي خب مامان جون اهوازي و بابا حميد موندن در كنار ما تا بيشتر دور هم باشيم و كمتر نبود خاله اينا رو احساس كنيم . شما هم هر روز با مامان جون مشغول بودي و كمتر مهد رفتي . وقتي بابا احسان از سركار برگشت همگي باهم رفتيم شمال.خيلي خوش گذشت. ساعت 7 صبح روز 5 شنبه از كرج راه افتاديم خيلي هوا عالي بود ولي خب چون اخر تابستون بود خيلي جاده ها شلوغ بودند . همه چيز برات جذابيت داشت رودخانه - درختها - حيوانات و.... ساعت 9 صبح بالاي سد كرج همگي باهم صبحانه خورديم . جايي كه نشسته بوديم پر از اردك بود .شما يك لحظه اروم و ق...
10 آذر 1392
1